بازدید فرماندار مشگین شهر از کمربند گردشگری پل معلق تا روستای باللوجه میرک

ساخت وبلاگ
 آنکس که عاجزاز خلق لحظه هاست معلول هست نه من.بنده بعنوان یک معلول ، روزجهانی معلولین را به تمامی معلولین کشورعزیزمان ایران و معلولین سراسر جهان  تبریک می گویم.با چرخیدن چرخ ویلچرت، جهان نیز می چرخد. جهانی که تو خود ساخته ای، جهانی زیبا که حتی انسان های بدون ویلچر، آنان که بر پا ایستاده اند، هرگز طعم شیرین آن را نخواهند چشید. جسم نشسته تو، بلندتر از قامت هر ایستاده ای سر به آسمان می ساید و تو چرخ ها را می دوانی تا قصیده بلند توانایی ات را برای چشم هایی که تو را ناتوان می بینند، بخوانی، ای قافیه خوش وزن شعر پویش و امید. تو در تقدیر خویش انسانی را دیده ای که پاهایش به امانت نزد خدا مانده است. هم چنان چرخ را بچرخان، تا جهان زیبای تو بگردد. با من سخن بگو، ای گویای خاموش! که خسته ام از هیاهوی آدم های رنگ رنگ. با من سخن بگو که حرف هایت را با تمام وجود احساس می کنم. چشم هایت چه خوب راز درونی ات را فاش می کنند. همیشه چشم ها بهتر از زبان سخن می گویند. با چشمانت با من سخن بگو که چشم ها هرگز دروغ نمی گویند. بازدید فرماندار مشگین شهر از کمربند گردشگری پل معلق تا روستای باللوجه میرک...
ما را در سایت بازدید فرماندار مشگین شهر از کمربند گردشگری پل معلق تا روستای باللوجه میرک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : balluje بازدید : 153 تاريخ : چهارشنبه 25 بهمن 1396 ساعت: 10:05

  ۱۱ آذر ۱۳۹۶ - ۲۱:۲۸دهقان فداکار ‌خاطره‌ساز دهه شصتی‌ها درگذشت.به گزارش خبرگزاری تسنیم از تبریز، ریزعلى خواجوى که به‌دلیل عارضه شدید ریوى در بیمارستان امام رضا(ع) بسترى بود، دقایقى پیش دار فانى را وداع گفت.به گزارش تسنیم، وی در 23 آبان 96 در سن 86سالگی بر اثر عارضه کلیوی و ریوی در بیمارستان خاتم‌الانبیای میانه بستری شده بود که  حال وی وخیم اعلام شده بود.دهقان فداکار برای ادامه درمان به بیمارستان امام رضا(ع) در تبریز منتقل شد که پزشکان اعلام کردند وی به بیماری ذات الریه مبتلا شده است در نهایت این مرد فداکار در روز 11 آذر 96 در بیمارستان امام رضای تبریز دار فانی را وداع گفت.درس دهقان فداکار | متن خاطره انگیز درس دهقان فداکار(کتاب فارسی سوم دبستان)ریزعلی خواجوی بازیگر نقش اول درس دهقان فداکار روز گذشته درگذشت. به همین مناسبت، متن درس دهقان فداکار را در ادامه منتشر می کنیم....غروب یکی از روزهای سرد پاییز بود. خورشید در پشت کوه های پربرف یکی از روستاهای آذربایجان فرورفته بود. کار روزانه ی دهقانان پایان یافته بود. ریز علی هم دست از کار کشیده بود و به ده خود باز می گشت. در آن شب سرد و تاریک، نور لرزان فانوس کوچکی راه او را روشن می کرد. دهی که ریز علی در آن زندگی می کرد نزدیک راه آهن بود. ریز علی هر شب از کنار راه آهن می گذشت تا به خانه اش برسد. آن شب، ناگهان صدای غرش ترسنا بازدید فرماندار مشگین شهر از کمربند گردشگری پل معلق تا روستای باللوجه میرک...
ما را در سایت بازدید فرماندار مشگین شهر از کمربند گردشگری پل معلق تا روستای باللوجه میرک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : balluje بازدید : 140 تاريخ : چهارشنبه 25 بهمن 1396 ساعت: 10:05